توکل

هر کجا باشید، او با شماست...
توکل

و قل ربی زدنی علما
بگو پروردگارا مرا دانش افزای

توکل

هر کجا باشید، او با شماست...

رستگاری

يكشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۶، ۰۲:۱۵ ق.ظ

ایُّها النّاس، هاجِروا و تَمَسَّکوا بالإسلامِ ؛ فإنَّ الهِجرَةَ لا تَنقَطِعُ ما دامَ الجِهادُ .

  حرف های حضرت علی رو میفهمم به اندازه خودم.... کم کم

گفتم خیلی وقته از دلم چیزی ننوشتم از بحث هایی که به اونا فکر میکنم حتی بیشتر از هر چیزی بیشتر از مادرم بیشتر از پدرم بیشتر از برادرم و زندگی هایی که برام خیلی مهمن خیلی از کارم بیشتر از هدفم حتی بیشتر از چیزی که خیلی ها میگن تنها دلیل زندگی یه

..بگذریم این طور حرف ها هم وقتش و مکانش اینجا نیست و سواد بیانش رو من ندارم و خراب میشه 


که به پیامبر میگه دینم چی؟ دینم در امان خواهد بود؟ 


واقعا این یعنی چی؟  کمی به این فکر کنیم  !!! 

بعد از توضیحاتی که پیامبر میده با اون همه سختی و مصیبت هایی که میاد سر حضرت و خواهد آمد 

علی (ع) اولین سوالی که میپرسه میگه دینم دینم بهش آسیبی که نمیرسه 

یعنی چی؟ دین یعنی چی یا اصلا مگه اونور اونطرف چیه؟ کجاست؟ چه خبره که اینهمه بند های زمینی که اگه بهش میدان بدی میتونه رو زمین بزنه باید رد کنی 

یعنی مثلا چقدر مهمه؟ مگه تمام زندگی در اینه که دین ما آسیبی بهش نرسه؟؟ 

واقعا به سوال من یکی جواب بده

وقتی بهش فکر میکنی به علت ها به معلول ها به کسانی که قبل از ما  اومدن و رفتن 

و کسایی که بعد از ما خواهند آمد منظور چیه

و اون زمان دیگه ما نیستیم و فقط شاید از ما یه قبر که اسممون رو روش نوشتن باقی بمونه و مردم بیان و رد بشن و انگار نه انگار که ما هم در این دنیا بودیم بازی کردیم بزرگ شدیم تو این خیابون ها راه رفتیم زمانی برای چیزی وقت گذاشتیم یاد گرفتیم اصلا آدمی بودیم خاطره داشتیم داستان هایی رو دیدم... 

.

.

.

.

از یه جهت هم ما دیگه رفتیم و اصلا کره ی زمین دیگه برامون معنی نداره!! 

ما کجاییم کجا رفتیم قوم خویشان، اقواممان روابط و وابستگی هایمان چه میشود پدرم، مادرم دایی عمو دیگران فرزندم!! 

:) حتی این وبلاگ و این نوشته ها و حتی این لحظه ای که من دارم مینویسم اینها چه میشود من خواهم مرد و اینجا باقی خواهد ماند؟؟ 

بقیه میخوانند و من مرده ام!! 

 چه عجیب... 

چه گذرگاه پیچیده ساده ای برای یک عمر زندگی در ان طرف جایی که برای ماست  گاهی فکر کنیم به این دنیا 60_70ساله به زندگی 60_70سالمون.هممون به طور قطع می میریم یعنی در این که اصلا شکی نیست؟

یعنی خود خداش گفته که هر چی که روی این زمین باشه روزی پایانی دارد 

پیامبرش، امامش با اون جایگاه و پاکی و لازمی برای زمین از دنیا رفتن حالا من از دنیا نرم... 

چرا؟ مگه برای خدا کاری داره که اگه دید لیاقت چیز هایی رو که داده نداریم تمام اونها با تمام مسولیت هایی که قرار بود ما انجام بدیم و مال ما بود بده به شخص دیگه ای نمیشه؟ بر

به نظرم برای همون میگن که ما باید خودمون رو اثبات کنیم و با دیروز و کار های نسنجیده دیروزمان مسابقه بدیم 

واقعا کسایی که الان دستشون از دنیا کوتاهه و اونور جاشو خوب نیست چیکار میکنن و اینور هم کسی رو ندارن که کاری بکنه و چه گذشته هایی رو دارن براش نشون میدن که  ... 

ولی اما دیگه فرصتی نیست و جای ترسناک و حقیقت تلخ اینه که دیگه فرصتی برای برگشت نیست و تو موندی و خدا

خدایی که میدانیم هست ولی... 




حکایت اوضاع ما 

حالا باز ما کمی در جریانیم از بقیه

 یه زندگی 60_70ساله که نمیدونم باهاش چیکار کنیم و منگ میزنیم 

هنوز نمیدونیم داریم چیکار میکنیم باید چیکار کنیم منظور چیه از زندگی چرا اومدیم

خوب همه رو مشغول کرده هوشمندانه بزک کرده ...

.

.

.

.

تا همین جا بسده 

زیاده روی نکنیم در حرف زدن بین خودمون و خدامون بمونه استنباط هامون 

نظر خودم رو میگم کمی

نمی ارزه اصلا نمی ارزه  دائمی هم نیست آخرت دائمی در قبالش

به روابطی که همیشگی نیست به کار هایی که عرش خدا رو می لرزاند 


خالی از لطف نیست این حس:

 پدر مادری که الان دارن جلوی ما راه میرن ولی همیشگی نیستن و روزی خواهند رفت و ما حتی اگه کاری و حرفی هم که یادمان رفته باشه بخوایم بگیم دیگه نیستن... 

بعد از این هم یه پست دیگه می نویسم و پرونده سال 96 رو کم کم میبندیم 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">